کد خبر: 145599546
تاریخ انتشار: یکشنبه 12 آذر 1396
خانه » سایت های خبری » تراز » چرا پیامبر (ص) 6 کیلو خرما قرض گرفت و 12 کیلو پس داد!؟
نسخه چاپی
ارسال به دوستان

تراز: مردی نزد او آمد و چیزی خواست ، فرمود: «اکنون چیزی موجود نیست هر چه خواهی برعهده من خـریـداری کـن وقـتـی مـالی رسـیـد خودم آن را ادا می کنم.»

به گزارش چی 24 به نقل از تراز:

به گزارش ترازدر آیه 21 سوره احزاب پیامبر گرامی اسلام را به عنهوان ئالگویی شایسته و نمونه برای جهانیان معرفی می نماید. گفتار و رفتار و سیره حضرت همگی حاوی درس های آموزنده برای امروز ماست. یکی از سیره های رفتاری حضرت در خصوص قرض الحسنه است. سـنـّت و سـیـره رسـول خدا (ص ) قرض گرفتن و دادن و ادای قرض به وجهی نیکو بود. این نکته مهمی است که اگر از کسی قرضی گرفتیم هنگام ادای آن به وجهی بهتر و نیکوتر پرداخت کنیم. هرچند شرط کردن هنگام دادن قرض ربا محسوب می شود اما بهتر ادا کردن قرض بدون شرط کردن خود امری مستحب و بسیار پسندیده است.

خود حضرت بارها در ایام زندگی با برکتش ، قرض می گرفت و به وجی بهتر ادا می نمود:
«کانَ (ص ) یستَقْرِضُ الدَّراهِمَ الفَسُولَةَ (ای الرزیله ) وَ یُردُّ الْجِیادَ.»
حـضـرت درهم های معیوب را که قرض می گرفت هنگام بازپرداخت آنها را صحیح و سالم ادا می نمود.
** چرا پیامبر  (ص) 6 کیلو خرما قرض گرفت و 12 کیلو پس داد!؟
سـائلی نـزد رسـول خـدا(ص ) آمـد و خیری طلب نمود. حضرت فرمود: کسی هست که به ما قـرض دهد؟ یکی از انصار گفت : نزد من هست. رسول اکرم (ص ) فرمود: چهار وسق (حدوداً مـعـادل 6 کـیـلو) خرما به این سائل بده. چون خرما را به سائل داد، بعد از مدّتی نزد حضرت آمد و قرض خود را طلب نمود. حـضرت هـشت وسق خرما بـه این مرد داد. آن مرد انـصاری گـفت یـا رسول الله (ص ) من چهار وسق داده بودم. فرمود: چهار وسق دیگر را ما به تو بخشیدیم.
 
از عامربن عبدالله چهل هزار درهم قرض گرفت وقتی مالی به مدینه رسید. او را خواست و فـرمـود: «مـال خـود را بـگیر، خداوند به مالت برکت دهد. پاداش قرض کردن وفا کردن است.»
** به کسی "نه" نمی گفت!
سیره دیگر حضرت دادن صدقه و انفاق به نیازمندان بود. هیچگاه نیازمندی از درگاه او ناامید باز نمی گشت. اگر دست حضرت از مال خالی بود با سخنانی زیبا و لطیف دل او را خرسند می نمود. هیچ گاه از او چیزی درخواست نشد که حـضـرت در جـواب بـه آن نـه بـگوید. اگـر مـشـغـول نـمـاز بـود و کسی پهلوی او می نشست نماز خود را کوتاه می کرد و به سوی او برمی گشت که آیا حاجتی داری؟ اگر چیزی هم برای بخشش نداشت وعده بخشش می داد.
مردی نزد او آمد و چیزی خواست ، فرمود: «اکنون چیزی موجود نیست هر چه خواهی برعهده من خـریـداری کـن وقـتـی مـالی رسـیـد خودم آن را ادا می کنم.»
عمر گفت: یـا رسـول الله خـداونـد تـو را بـه آنـچه توانایی نداری مکلف نساخته است! پیامبر گفتار او را مـکـروه دانـسـت. سـپـس یـکـی از انـصـار گـفـت: یـا رسـول الله هـر چـه خـواهـی ببخش که از جانب صاحب عرش کمبودی نخواهی داشت! پیامبر تـبسم نمود و فرمود: به چنین رفتاری فرمان داده شده ام.

برچسب ها
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی پرتال خبری، توسط پارس نوین